سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
< 1 2 3 4

89/3/1
1:18 ع

هنر مردان خدا / دفاع مقدس / وبلاگ قبیله پرواز

بند پوتین ، من و اصغر :
برای آمادگی هر چه بیشتر رزمنده ها ، « رزم شب » از برنامه های ثابت روزگار جبهه بود . مخصوصاً در دوره های آموزشی ، در یکی از همین دوره ها یک روز وقتی من و اصغر از کنار چادر مربی ها رد می شدیم ، دست گیرمان شد که امشب برنامه رزم شب برپا ست . ما هم سریع آمدیم و به بچه ها خبر دادیم که آماده باشند . آن شب همه بچه ها با لباس نظامی و پوتین های بسته خوابیدند . حدود ساعت یک بعد از نیمه شب بود ، که من و اصغر بیدار شدیم و بند پوتین بچه ها را دو تا دو تا و سه تا سه تا به هم بستیم و دوباره خوابیدیم . ساعتی نگذشت که با انفجار یک نارنجک در جلوی در سالن ، چند نفری ریختند داخل سالن و گفتند : « همه سریع بیرون به خط بایستند . » بچه ها می خواستند بروند بیرون ، ولی خواب و بیدار ، گیج شده بودند که چه شده است . و مثل مرغ پا بسته ، دست و پا می زدند . ولی من و اصغر سریع پریدیم بیرون و پشت سر هم با فریاد الله اکبر از جلو نظام ایستادیم . چند دقیقه بعد که بچه ها هم داشتند کم کم گره های کور بندها را باز می کردند و می آمدند بیرون ، یکی از مربیها به طرف ما آمد . پیش خودمان فکر کردیم ، حتماً می خواهد تشویق مان کند . به ما که رسید با صدای بلند گفت : « سینه خیز بروید پشت سالن و برگردید . » ما تعجب کردیم و گفتیم : « ما که از همه منظم تر بودیم و زودتر بیرون آمدیم » . اما گفت : « چه طور همه پاهایشان بسته بوده ولی شما . . . » فهمیدیم دستمان رو شده است و آن شب آن قدر سینه خیز رفتیم که آستینهای پیراهنمان پاره پاره شد .
غذای اشتباهی :
گروه گروه شده بودیم تا در چند قسمت از منطقه برای انجام عملیات ویژه ای حرکت کنیم . به هر گروه گرای خاصی داده بودند و گفته بودند غذایتان را در آنجا پیدا می کنید و می خورید وگرنه تا فردا باید گرسنه بمانید ما هم پس از چند ساعت راهپیمایی به محلی که باید غذا را پیدا می کردیم نزدیک می شدیم و دنبال گرای خاص گروهمان می گشتیم که پای یکی از بچه ها به یک کیسه پلاستیکی گیر کرد . که رویش یک تکه سنگ بود . سنگ را برداشتیم دیدیم غذا ست . ولی ما هنوز به گرای گروهمان نرسیده بودیم . بچه ها که دیگر حوصله شان از پیدا کردن گرا سر رفته بود ، فکر کردند اشتباه شده و همان غذا را برداشتند و یک شکم سیر خوردند . فردای آن روز از حرفهای فرمانده فهمیدیم که ما غذای یک گروه دیگر را خورده بودیم و به خاطر تنبلی ما یک گروه کلی معطل شده بودند تا غذا را پیدا کنند و آخر هم گرسنه مانده بودند .

هنر مردان خدا / وبلاگ قبیله پرواز


از کش کمر تا نارنجک بی عمل :
معمولاً رزمنده ها ، نارنجک ها را با کش یا طناب به کمرشان می بستند . ظهر بود و داخل سنگر همه خوابیده بودند . یکی از بچه ها که خیلی آرام و بی سر و صدا بود ، چند تایی از این نارنجک ها را به کمرش بسته بود و داشت داخل سنگر راه می رفت . ناگهان یکی از نارنجکها از کمرش در رفت و ضامن آن به کش کمرش گیر کرد و درآمد و نارنجک بی ضامن روی زمین سنگر افتاد . او هم از آنجایی که هم تازه کار بود و هم همیشه خونسرد رفتار می کرد ؛ به آرامی شروع کرد به بیدار کردن بچه ها و می گفت : بچه ها بیدار شید ، ضامن این نارنجک در رفته ، الان منفجر میشه ها، پاشید برید بیرون سنگر . » اول بچه ها محلش نگذاشتند ولی کمی بعد که متوجه موضوع شدند ، همه از خواب پریدند . یکی از بچه ها دوید و نارنجک را برداشت و از پنجره سنگر پرت کرد بیرون . ولی نارنجک به لبه ی پنجره خورد و از پنجره سنگر روبرو رفت داخل . چند ثانیه بعد همهمه ای در سنگر روبرو به پا شد و آنها هم نارنجک را دوباره به سنگر ما پرت کردند . این بار یکی دیگر از بچه ها پرید و نارنجک را برداشت تا یک جای دیگر بیاندازد ، ولی تا دستش را بلند کرد، یکی دستش را گرفت و پرسید : « ببینم این نارنجک چند دقیقه است که ضامنش کشیده شده ؟ » تازه یادمان آمد که پنج ، شش دقیقه ای می شود که ضا من نارنجک کشیده شده و شکر خدا نارنجک عمل نکرده است . وگرنه تا حالا باید روی هوا رفته بودیم .


  

89/3/1
1:18 ع

مدینه در انتظار وقوع فاجعه ای سترگ بود و پیامبر در انتظار تحقق وعده ای الهی . او اینک در آستانه مرگ ایستاده است ، کسان و بستگانش همه گرداگرد او ، ملتهب و در تاب و تب . دخت یگانه اش اما از همه بی تابتر . افول ستاره های اشک بر آسمان گونه زهرا ( س ) تنها صحنه دلخراشی بود که بیش از هر چیزجان پیامبر( ص ) را می آزرد . براستی چه سخت وغم انگیزاست که کسی پاره ای از وجودش را ، میوه دلش را ، غرق در طوفان اشک و اه ببیند و طاقت بیاورد . او اگر لب فرو می بست و به اشاره و ایمایی فلب دختر را آرام نمی ساخت بیم آن بود که مرغ روح از سینه زهرا به آسمان پر کشد .پس باید چیزی بگوید تا خود و دختر را از این رنج جانگزا برهاند . به سختی سر مبارکش را به سوی فاطمه چرخاند و با اشاره چشم او را نزد خود فرا خواند . با آستین محبت سیلاب اشک را از گوشه چشمان فاطمه سترد . آنتگـه فـرمـود :
- نور چشم پدر ! پاره جگرم !
این همه بی قراری برای چیست ؟
این گریه ها عاقبت تو را خواهد کشت .
بیش از این بر جگر سوخته پدر آتش نزن !
آیا برای چیزی گریه می کنی که از آن گریزی نیست ؟
فاطمه اما در میان گریه و بغض پاسخ داد :
- پدر ! چگونه چیزی را از من می خواهی که از داشتن آن ناتوانم ؟ !
من چگونه می توانم باری را بر دوش کشم که کوهها از برداشتن آن ناتوانند ؟ !
نه پدر ! این را از من مخواه ! سخن که به اینجا رسید پیامبر پرده از رازی گشود که چون مرهمی تسلی بخش ، دریای متلاطم جان فاطمه را به ساحل آرامش برد . پس از آن ، نگاه حاضران بود که با تعجب به هم گره می خورد .خدایا ! پیامبر مگر چه گفت که این چنین فاطمه را آرام کرد . او مهر از سر کدام راز برگرفت که چون آبی خنک بر کویر سوزان دل فاطمه بارید ؟ آری ! آنچه آن روز از گلوی پیامبر بر گوش فاطمه تراوید وعده دیداری دوباره بود . گفته بود تو زودتر از دیگران به آغوش پدر باز خواهی گشت ، روزها از پی هم می گذشتند و فاطمه همچنان وعده پدر را انتظار می کشید . اما بالاخره آن روز هولناک رفته رفته از راه رسید ، امروزهفتاد و پنج روز است که از آن ماجرای وفات پدر می گذرد . بانو از صبح فرموده بود تا ندیمه اش ، اسماء بنت عمیس ، بسترش را بر وسط  اتاق بگستراند . فرزندانش را یکایک بوسید و برای آخرین بار موهایشان را خود آراست . افسوس که چه زود گمان بچه ها که می پنداشتند مادر بهبود یافته است فرو ریخت . از همه دلخراشتر لحظه وداع فاطمه با علی بود . خدایا ، علی با فقدان فاطمه چگونه سر کند ؟این همه بارمصیبت و رنج را کجا برد ؟
سنگینی بار این فراق شانه های کوه علی را فرو خواهد شکست . اما مگر کسی را یارای آن است که در برابر مشیت  الهی بایستد ! او قضای خویش را پیش خواهد برد . دم دمای غروب بود که فرشته مرگ ، درب خانه علی را کوبید . و ازاین پس علی بود و تنهایی ! شب بود و یک سینه فریاد مولا بر حلقوم چاه !


  

87/1/7
12:0 ص

آیا پیام پیامبر صلی الله علیه و آله ویژه‌ی مردان است؟و آیا زنان هم مخاطب پیام پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می گیرند؟پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می فرماید: یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم. از این رو، می توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که: او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش نظری جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می شود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز می‌گردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می آید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت. زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزشهای والای انسانی سخن می گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می کند بدان حد که هر دو می توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت:من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛[1] هر مرد و زن که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، زندگی خوش و پاکیزه ای به او خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان.با این مقدمه به طرح «پیام پیامبر به دختران مسلمان»، در چند محور ذیل می‌پردازیم:وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایة عار می دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می نامد. یکی از ارمغان های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می باشد. بدان حد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود : ـ دختران، خجسته اند و دوست داشتنی.ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان می‌باشند.ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کننده‌ی حسرت.ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهدبود.چون به نبی خاتم بشارت دختر می دادند، می‌فرمود: گلی است که خدا، روزیش می‌دهد و تامین او با خداست.بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر دربارة ایشان فرمود: چه خوب فرزندانی اند دختران محجوب!فرصت جوانی، یک غنیمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست. مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست.زندگی کوتاه‌تر از آن است که دست کم گرفته شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود : در قیامت برای هر روز از ایام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز، گشوده می شود؛ (بنده) پرونده‌ای را پر از روشنی و سرور می‌یابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود، احساس کردن رنج آتش را از آنان باز می دارد، و این ساعتی است که پروردگارش را در آن اطاعت کرده است.سپس پرونده‌ای دیگر گشوده می‌شود و (بنده) آن را تاریک، بدبو و ترس آور می بیند و از مشاهده اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد، خوشی را از آنان باز ستاند، و این لحظه‌ای است که پروردگارش را در آن نافرمانی کرده است.سپس پرونده‌ای دیگر برایش گشوده می‌شود و آن را تهی می‌بیند، نه چیزی در آن است که او را شادمان کند و نه چیزی که ناراحتش سازد، و این ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست دادن این لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وی دست می دهد؛ چرا که می‌توانست آن را از نیکی‌های بی‌شمار پر سازد. و این سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت خوردن است.» بدین نکته اشاره دارد.لحظات زندگی را جدّی بگیرید و فرصت جوانی را دریابید؛ «جوانی» یک نسیم رحمت است.آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :«انّ لربّکم فی‌ایام دهرکم نفحات ألافتعرضوا لها؛ در ایام زندگیتان نسیم‌های رحمتی می‌‌ورزد مراقب باشید خود را در معرض آن قرار دهید.»«حیا» سرچشمة همة زیبایی هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی شود و هیچ کار زشتی ترک نمی شود. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود: «الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را می‌بیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «فاستحیوا الیوم أن یطَّلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»بزرگترین سرمایة دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمره ی آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.درنگ در نوع برخورد موسی علیه السلام  با دختر شعیب علیه السلام و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است.پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو آیة ذیل دقت کنید:1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود ر از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسری‌های (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‌ها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‌کنند، معلوم شود».دربارة این دو آیه، به چند نکته توجه کنید:الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچه‌ای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همه بدن را می‌پوشانیده است.و خداوند در آیة نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در آیة دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی دربارة این آیه می‌نویسد : زنان مدینه،اطراف روسری‌های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه، گردن و گوش‌های آنان آشکار می‌شد. بر اساس این آیة، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.ابن عباس نیز دربارة تفسیر این آیه می‌گوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که: ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذَین؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمی‌شوند.د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست‌هایش دیده شوند».ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.و. بسیاری از جامعه شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعة بشری معرفی کرده‌اند. مونتسکیو می نویسد:«قوانین طبیعت حکم می کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».


87/1/3
12:0 ص

بسم الله الرحمن الرحیم

نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روز به روز به سن بالا می روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، مطابق این باشد، معلوماتشان، از همان کلاس اول علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم.باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقی بکنیم. همچنان که سنّ ما به بالا می رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الا گم می شود، گمش نکنند؛ گمراهش نکنند؛ این دو اصل اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.ما می گوییم: اگر [می گویید] اسلام درست نیست [و] شما قرآن را قبول ندارید، [پس] مثل قرآن بیاورید، یک سوره ای مثل قرآن بیاورید. می گویند: نه، نمی توانیم بیاوریم و نمی آوریم و مسلمان هم نمی شویم!این ادعا و این کلام، جواب ندارد، برای اینکه می گویند: « ما می دانیم و عمل نمی کنیم »همچنین کسانی که صورتاً با قرآن هستند و با عترت نیستند، به اینها می گوییم که این آثار عترت؛ این فضائل عترت؛ این ادعیه اینها؛ این احکام اینها؛ این خطب اینها؛ این رسائل اینها؛ این « نهج البلاغه »؛ این « صحیفه سجادیه »؛ در مخالفین عترت، مثل اینها را بیاورید! اگر آوردید، ما دست بر می داریم. این علمیّاتشان، این عملیاتشان، این ایمانشان، این کراماتشان این معجزاتشان، باید بدانیم این دو تا را از ما نگیرند. می دانید چقدر پول به ما می دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلی می دهند؛ لکن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیر مستقیم همین پول را از ما می گیرند و یک بلایی هم بر سر ما می آورند. اینها به ما وفا نمی کنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر کار ما را می سازند. بالاخره باید ملتفت باشیم قرآن را یاد بگیریم، الفاظش را یاد بگیریم که از غلط، محفوظ باشد. آنچه را که می دانیم، قرائتش را تصحیح کنیم، تجویدش را تصحیح کنیم، در نمازمان صحیح القراءة باشیم. و همچنین تفسیرهای آسان و ساده را ما که فارسی زبانیم، بدانیم؛ و [یک] تفسیر فارسی پیدا کنیم که از روی آن سهل باشد ما قرآن را بفهمیم؛ مثلاً «منهج الصادقین» را کم و بیش مطالعه کنیم، بلکه از اول تا به آخر، چون کتابفارسی است و کتاب خوبی هم هست. اگر بهتر از او پیدا بکنیم عیب ندارد، اما کجا پیدا شود بهتر از او که معتبر باشد؟حفظ کنیم قرآن را که همیشه با ما باشد، ما با او باشیم، تحصن بکنیم به قرآن، تحفظ بکنیم به قرآن، وسیله حفظمان در فتن و شدائد دنیا قرار بدهیم. از خدا بخواهیم که از قرآن ما را جدا نکند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نکند که عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر کسی یکی از این دو تا را ندارد هیچ کدام را ندارد. ملتفت باشیم دروغ به ما نگویند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنیا، دروغ را نخریم! ما از عترت و قرآن نمی توانیم دوری کنیم؛ اگر دوری کردیم، در دامن گرگها می افتیم، [و] خدا می داند آیا بعد، از دستشان نجات می یابیم؟ بعد از اینکه سرها شکست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد.ملتفت باشید! از این دو اصل کسی را بیرون نبرند. شما مدرسه می روید، معلم خودتان را ملتفت باشید در صراط مستقیم باشد. اگر معلم را با رشوه و غیر رشوه، منحرف کردند دیگر کار بچه ها زار است، چرا؟ به جهت اینکه او، از راه مستقیم یا غیر مستقیم، باطل خودش را به بچه ها می فروشد، به این بچه ها می خوراند. ملتفت باشید! خیلی احتیاط بکنید! احتیاط شما هم فقط در همین است که از یقین، تجاوز نکنید، بلکه امروز بزرگها هم همین جورند، باید خیلی سعی بکنید که غیر یقین را، داخل یقینیات ما نکنند، آب را توی شیر ما نریزند! اگر یک نفر، هزار کلمه حقیّ گفت، این هزار کلمه را خوب تأمل بکنیم، و از او بگیریم، بعد[ تأمل کنیم که] هزار و یکم هم درست است؟ [یا] نه آن ظنّ است، یقین نیست. هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که « آیا این صحیح است، تام است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟ » [و بدانید که] در وقتی [که] ما خلوت کردیم [ خداوند] مطلع است، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف می زنیم مطلع است، ساکتیم مطلع است. همین که شخص مطلع شد: [که] « صاحب این خانه، صاحب این عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک، به تمام نوایا، مطلع شد، آنچه که نیت کرده و می کند، آنها را هم مطلع است؛ بلکه نیّت خیر را می نویسد؛ نیت شّر را نمی نویسد تا شّر محقق نشده؛ شر هم که محقق شد، یک مقدار صبر می کند تا ببیند، توبه می کند یا نه، برمی گردد یا نه »؟ کار تمام است. مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطل نباشد، همه چیز را تا به آخر می فهمد [که] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع می شود و از چه متضرر می شود، [خداوند] ما را می بیند. [آیا] میتوانیم [با اینکه] سر سفره او نشسته ایم، با همدیگر نزاع بکنیم؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم، من باید بخورم؛ او می گوید من اول این را برداشتم، من باید این غذا را بخورم، سر این دعوا بکنیم و مقاتله بکنیم؟! تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم می بیند. دستور هم معلوم است که چیست، [خداوند] از چه خوشش می آید، از چه بدش می آید. از آزار به غیر حقّ، بدش می آید؛ از احسان به حق در جایش، خوشش می آید، همه اینها را می داند و ما هم می دانیم که او این دستور را داده و اینها را می داند و می بیند، آیا این کار[ها] را می کنیم؟ آدم جلوی یک نفر آدم عادی هر گونه معصیت نمی کند، با اینکه شخص عادی است، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من[ کاری کند]، اما همین قدر به من بدبین می شود، با من بد می شود، یک وقتی اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه می کند. اما خدا که این جور نیست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و می داند « چه کسی می داند و چه کسی نمی داند »، همه اینها را می داند. [آیا] جلوی او می توانیم مخفی بکنیم، یا نه آشکار کنیم طوری نمی شود، نمی تواند کاری بکند، آیا این جور است؟ [آیا] هیچ فایده برای ما دارد، [آیا] می توانیم مخفی کنیم؟ انسان، یا غیر انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایی است].در انجیل برنابا- که اقرب اناجیل به صحّت است- نوشته شده که حضرت عیسی علیه السلام برای ابلیس شفاعت کرد: « خدایا این مدتها عبادت تو را می کرد، تعلیمات می کرد، فلان می کرد، بیا از گناهانش بگذر »! با اینکه از زمان آدم تا زمان عیسی علیه السلام چه کارها، چه فسادها کرده بود. این چه نوری است که حتی به این هم ترحّم کرد [که گفت]: خدایا از تقصیراتش بگذر! [ خداوند] فرمود: « بله، من حاضرم ببخشم، بیاید بگوید: من گناه کردم، اشتباه کردم، ببخش، همین؛ بیاید بگوید: « اخطأت فارحمنی »، بیاید این دو کلمه را بگوید. » حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک کاری که دیگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد. از همان راهی که داشت، شیطان را صدا زد، گفت: بیا، من برای تو بشارت آوردم! گفت: از این حرفها زیاد است. [ حضرت عیسی (ع)] گفت: « تو خبر نداری، اگر بدانی، سعی می کنی، حریص می شوی کار را بفهمی. » گفت:« من به تو می گویم اعتنا به این حرفها نداشته باش، از این حرفها زیاد است». گفت: « تو خبر نداری[ خداوند] می خواهد تمام این مفاسد با دو کلمه خلاص شود. »گفت: « بگو ببینم چه بوده است. » گفت: « اینکه تو بیایی و در محضر الهی بگویی:« خدایا! أخطأت فارحمنی؛ من اشتباه کردم، تو ببخش. » ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است، حالا دیگر نرو. [شیطان] گفت: « نه، او باید بیاید و بگوید من اشتباه کردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اینکه لشکر من از او زیادتر است! آن ملائکه ایی که با من سجود نکردند و تابع من شدند، آنها لشکر من هستند! شیاطین هم لشکر من هستند، آن اجنّه ای هم که ایمان به خدا نیاوردند، لشکر من هستند، تمام بت پرستهای بشر، لشکر من هستند! » این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود! آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد جهنّم می گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی! بله، لشکر تو زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید: « هرچقدر هست بیاورید، هل من مزید؟ » یعنی اینکه بیاورید، هرچه زیادتر بیاورید. جا داریم![حضرت عیسی (ع)] گفت: « برو ملعون! نتوانستم برای تو هم کاری بکنم. تو می گویی: خدا باید بیاید من او را ببخشم!؟ » مقصود، حلّ این مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب، از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع بکند؟ » آدم خاکِ به تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود.این بدبخت خیال کرد که همین بدن او با بدن این، این ظلمانی و آن نورانی است؛ دیگر محال است نورانی برای ظلمانی سجده و خضوع کند؛ دیگر نمی داند که این، نورانی است. ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسمهای اینها را بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی بلد هستیم و هر چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد.حالا که فهمیدی آدم بر تمام ملائکه- با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائکه- تفوّق پیدا کرد و مقدم شد و حال که فهمیدی که آدم بر تو و همه ملائکه مقدم است، باز هم، خجالت نکشیدی، باز هم گفتی: ( خلقتنی من نار و خلقته من طین. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جای این [حرف] است؟ باز هم نفهمیدی؟ببینید: میزان، علم و جهل است. خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس: « آیا توبه من قبول می شود یا نه؟ »و علی هذا، ببینید چقدر ما غافلیم! چقدر ما به خودمان ظالمیم که واضحات را زیر پا می گذاریم! مطلب همین است، دائر مدار این است که اگر معلومات ما زیر پا نباشد، مجهولات ما عملی نشود، کار تمام است. معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل کرد، دیگر روشن می شود، دیگر توقف ندارد.اگر دید باز هم توقف دارد، بداند- به طور یقین- بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است، کفشش ریگ دارد، خوب دقت نکرد که این ریگ را خارج کند:« من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج78، ص189.( و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا ) سوره عنکبوت/69.( ومن عمل بما علم کفی ما لم یعلم ) ثواب الاعمال،ص134. هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد.آن چیزهایی را که می دانید، عمل کنید؛ و آن چیزهایی را که نمی دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود، وقتی به آنها عمل کردی روشن می شود؛ به همان دلیلی که اینها را برای شما روشن کرد، آنهای دیگر را هم روشن می کند. علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد.خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید. و خداوند ان شاءالله، سلامتی مطلقه روحیّه و جسمیّه، به همه مرحمت فرماید.« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت دامت برکاته


  

87/1/1
12:0 ص

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز سال 1387، امسال را سال «نوآوری و شکوفایی» نامیدند و تصریح کردند: امسال باید فضای نوآوری، کشور را فرابگیرد و همه مسئولان خود را موظف بدانند با بهره گیری از امکانات مادی و معنوی، کارهای نو و ابتکاری و راههای میان بر را در سایه مدیریت صحیح، تدبیر درست و حکمت در فعالیت کشور وارد کنند تا کام مردم از ثمره این تلاش ها شیرین شود.رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به عید سه گانه در طلیعه بهار امسال، میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و حضرت امام صادق (ع) و عید نوروز را به آحاد ملت ایران و همه ملتهایی که عید نوروز را گرامی می دارند، تبریک گفتند و با اشاره به چشم اندازها و امیدهای بسیار روشن در سال 1387، افزودند: امسال نظام مقدس جمهوری اسلامی سی سالگی خود را که در راه دفاع از استقلال و عزت ملی و حرکت به سمت اعتلای علمی و عملی گذشت، پشت سر می گذارد که همه این تلاشها در تاریخ ملت ایران برجسته و ماندگار خواهد ماند.ایشان با اشاره به آغاز فعالیت مجلسی تازه نفس در سال جاری و همچنین فعالیت دولتی خدمتگزار، پرتلاش و خستگی ناپذیر، همکاری و برنامه ریزی این دو قوه را زمینه ساز انجام کارهای بزرگ دانستند و تأکید کردند: ما نمی توانیم آرام و معمولی حرکت کنیم، بلکه باید با تلاشی مضاعف، جدی تر و با نهایت شتاب اما حساب شده، منظم و منضبط به جلو برویم و در عرصه داخلی و همچنین عرصه پیچیده بین المللی از تمام ظرفیت ها برای دست یابی به پیشرفتهای بزرگ استفاده کنیم.حضرت آیت الله خامنه ای، با تأکید بر اینکه برنامه ریزی مدبرانه، شجاعانه و عزت مدارانه در عرصه سیاست خارجی و موفقیت در این عرصه در توفیقات داخل کشور نیز تأثیرگذار است خاطرنشان کردند: علاج ملت ایران در کسب اقتدار است و امروز خوشبختانه مسئولان کشور عزت ملی را کاملاً در نظر دارند و در مقابل زورگویی و زورگیری دشمن ایستاده اند.ایشان همکاری کامل دولت و ملت و اتکاء به خداوند را زمینه ساز پیشروی در عرصه قدرت یابی ملت ایران و اقتدار روزافزون کشور به ویژه اقتدار معنوی و روحی برشمردند و تصریح کردند: یکی از دو انتظار من در سال 1387، نوآوری در بخشهای مختلف و دستگاههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و خدماتی کشور از جمله در دیپلماسی، حرکت به سمت علم و تحقیق، گسترش فرهنگ مطلوب در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهای محروم، و در آبادانی کشور است.رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انتظار دوم در سال جاری این است که فعالیتهایی که در سالهای گذشته انجام شده و کارهایی که دولت در سالهای اخیر انجام داده، به نتیجه و شکوفایی برسند و کام مردم از نتیجه این فعالیتها و تلاشها شیرین شود.

دیدار مقام معظم رهبری در آغاز سال نو با مردم مشهد

 بنابراین امسال را سال نوآوری و شکوفایی می نامم.حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود، سال 86 را سالی مهم، پرحادثه و عزت آفرین برای ملت ایران دانستند و خاطرنشان کردند: در آغاز سال 86، ماجرای دستگیری ملوانهای متجاوز بیگانه و سپس عفو و آزادی آنان، چهره ای مقتدر و عین حال بردبار و پرگذشت از ملت ایران به جهانیان ارائه کرد و در پایان این سال نیز حضور پرشکوه و با عظمت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی، بار دیگر چهره پرصلابت و همراه با اقتدار ملت ایران و عزم جدی آنان برای درست اداره کردن کشور را نشان داد.رهبر انقلاب اسلامی کارهای با ارزش مسئولان اعم از دولت، مجلس و بخشهای گوناگون و همچنین کارهای بزرگ آحاد ملت به ویژه فعالیتهای علمی مجموعه های دانشجویی و کاوشگر را از دیگر نقاط مثبت در سال 86 و زمینه ساز پیشرفت کشور برشمردند و افزودند: در کنار این پیشرفتها، ضایعات، فقدانها و ناکامی هایی هم وجود داشت که آخرین آن حادثه تأسف بار فقدان عزیزان دانشجو در یک سانحه دلخراش بود اما به هر حال زندگی آمیخته از شادیها و غمها، شیرینی ها و تلخی ها است و مهم این است که یک ملت بتواند در میانه این حوادث گوناگون هدف خود را در نظر داشته باشد و به سوی آن هدف گامهای بلند بردارد.حضرت آیت الله خامنه ای در پایان اظهار امیدواری کردند: ملت سرافراز ایران، سال جدید را با بهره گیری از نوآوریها و شکوفایی ها، به بهترین وجه با عزت، موفقیت، کامیابی، شادابی و با توان بیشتر به پایان برساند.

وبسایت ِاتحّادِ ملی  و انسجام اسلامی فرا رسیدن  سال نوآوری و شکوفایی را به تمامی ایرانیان عزیز تبریک عرض میکند

شماره اختصاصی وبسایت :09352612862


پیام رسان

+ با عرض سلام و خسته نباشید خدمت بازدیدکنندگان : به اطلاع میرساند که این وبلاگ دیگر فعالیتی ندارد ، از دوستان خوبم تشکر میکنم که در این مدت با من همراه و همیار بودنند . در همینجا از کلیه دوستان درخواست میکنم که به آدرسهای ذیل مراجعه نمایند . با تشکر حمزه بجنوردی www.Iran-Wiki.Ir www.Iran-Wiki.MihanBlog.Com



+ یه سایت سرگرمی



+ یه سایت توپ برای سرگرمی

+ در این قسمت یه سایت تازه تاسیس را معرفی میکنم که اسمش بزرگترین پرتال سرگرمی ایرانیان هست لینکش اینه : بزرگترین پرتال سرگرمی ایرانیان www.iranfun.tk

+ وبلاگ من به نام قبیله پرواز با مطالب جالب به روز شده http://ghabilehparvaz.blogfa.com/

+ شانه به شانه صف می‌کشند . دست‌های نیاز که به سمت آسمان بلند می‌شود ، زمزمه « اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت » اوج می‌گیرد . احساس می‌کنی پاهایت از زمین خاکی جدا شده است و در فضای دیگری سیر می‌کنی ؛ فضای خلوص ، تسلیم و تقوا . این حس ، پاداش یک ماه روزه‌داری خالصانه پرهیزکاران است که نصیب مؤمنان حقیقی می‌شود . ادامشو بیا تو این لینک بخون



+ شانه به شانه صف می‌کشند . دست‌های نیاز که به سمت آسمان بلند می‌شود ، زمزمه « اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت » اوج می‌گیرد . احساس می‌کنی پاهایت از زمین خاکی

+ شانه به شانه صف می‌کشند . دست‌های نیاز که به سمت آسمان بلند می‌شود ، زمزمه « اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت » اوج می‌گیرد . احساس می‌کنی پاهایت از زمین خاکی جدا شده است و در فضای دیگری سیر می‌کنی ؛ فضای خلوص ، تسلیم و تقوا . این حس ، پاداش یک ماه روزه‌داری خالصانه پرهیزکاران است که نصیب مؤمنان حقیقی می‌شود .

+ شانه به شانه صف می‌کشند . دست‌های نیاز که به سمت آسمان بلند می‌شود ، زمزمه « اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت » اوج می‌گیرد . احساس می‌کنی پاهایت از زمین خاکی جدا شده است و در فضای دیگری سیر می‌کنی ؛ فضای خلوص ، تسلیم و تقوا . این حس ، پاداش یک ماه روزه‌داری خالصانه پرهیزکاران است که نصیب مؤمنان حقیقی می‌شود .

+ سلام کیه که سکه طلا دوست نداشته باشه یه سایتی هست که هر ماه 10 تا سکه طلا به ده نفر میده خودتون برین ببینین اینم آدرسش : www.e-shopecity.com


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ